من با آرامش از فاطمه که باردار بود پرسیدم که آیا پدر بچه اش می تواند او را در بیمارستان همراهی کند یا خیر. او نگاهش را از من برگرداند. مادرش به من گفت که او مورد تجاوز قرار گرفته است. من دستِ فاطمه را گرفتم و در سکوت کنار او نشستم. اشک های چشمانش روی آستین من می ریخت. ...
ای نیازمندی آگهی رایگان
پرداخت قبض موبایل